شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ روزگاري جنگي در گرفت نمي دانم تو آن روز کجا بودي؟ سر کلاس؟ سر کار؟ سر زمين کشاورزي؟ جبهه؟ يه ويلاي امن دور از شهر؟ نمي دانم اما مي دانم خودم کجا بودم ، در گهواره! روزگاري جنگي در گرفت . من و تو شايد آن روز به قدري کوچک بوديم که حتي نمي دانستيم جنگ يعني چه! و اگر هم کشته مي شديم حتي نمي دانستيم به چه جرمي! روزگاري جنگي در گرفت و عده اي بهاي آزادي من و تو را پرداختند
و امروز تو اي دوست من:/ *مواظب قدمهايت باش!* /پا گذاشتن روي اين خون ها آسان نيست.
بهتر است در ابتدا طراح اين عکس کمي زير پايش را نگاه کند!واقعاً متآثر شديم.
از دوستان بزرگواري که ابراز علاقه مندي نمودند کسي است حقير را در خصوص اين تصوير توجيح نمايد؟اگر امکانش وجود دارد در خصوصي اعلام بفرمائيد.سپاس گزارم
سلام جناب حسام گرامي. کدام قسمت عکس برايتان مبهم مي باشد؟
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top